سلام ...
امروز مثل همیشه شروع شد تا اینکه صبح با اس ام اس بلند شدم یعنی کی بوود ؟
از بانک بود که گفته پول برای شما واریز شده !!! اه کاش اونی که میخواستم بود. لعنتی ...
خب طبق معمول منتظر بودم تا ساعت 2 بشه بتونم دوستامو توی چت روم ببینم تا بتونم باهاشون دردو دل کنم. لعنت به این زندگی اخه با چه هدفی دارم زندگی میکنم ؟؟؟
انقدر پشت سیستم بودم که حواسم نبود که نماز بخونم یعنی بودا ولی نمیدونم یه چیزی مانع میشد که از این ادم های مجازی دور بشم. خدایا همیشه پشتم بودی ولی هیچوقت شکر گذارت نبودم.
از پشت سیستم بلند شدم باید میرفتم مراسم پدر بزرگ دوستم رفتم مراسمش جو خیلی سنگین بود. همه ناراحت بودن منم خیلی نارحت بودم هم واسه دوستم هم واسه کاپیتان پرسپولیس هادی نوروزی بیچاره ساعت 4 دیروز سکته کرده بوود فقط 30 سال داشت بیچاره زن و بچه هاش هعی ....
اومدم خونه که فیلم سینمایی سر به مهر رو دیدم و خیلی دوست داشتم که این فیلمو ببینم از همه چیزش خوشم اومد تصمیم گرفتم منم مثل خانم حاتمی یه وبلاگی به اون صورت بنویسم و شروع کردم.
من خیلی دوست دارم توی زندگیم پیشرفت کنم ولی همیشه انگار یه وزنه هایی به پام وصله شما هم اینجوری هستین ؟
خیلی دوست دارم توی زندگی آدم خیلی خوبی باشم ولی همیشه بدم !!!!
دوست دارم زندگیرو قشنگ ببینم ولی نمیتونم !!!
طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: 10 مهر، شروع احساسات، احساس نویسی، خاطره نویسی، جوان ایرانی،